نگاهی به رمان خوشه های خشم

ساخت وبلاگ

 

 

نویسنده : جان ارنست استاین‌بک جونیور

مترجمان : شاهرخ مسکوب و عبدالرحیم احمدی

سال انتشار 1939

برنده جایزه پولیتزر

«خوشه های خشم درون روح مردمان آماس می کند و میرسد و از خوشه چینی آینده خبر میدهد. »

رمان دقیقا زمانی منتشر می شود که از واقعه رکود گسترده اقتصادی آمریکا  یک دهه می گذرد و جنگ جهانی دوم در سال 1939 آغاز می گردد .اگر چه ریشه یابی جنگ دلائل دیگر و مهمتری هم دارد. اما رکود اقتصادی که زمینه ساز و علت فقر است ، در تعامل با مکتبی ادبی قرار می گیرد که اساس خود را درنشان دادن رنج و فقر و تاثیرات محیط روی انسان قرار می دهد . در چنین شرایطی تقدیر گرایی و جبر محیطی دلیل موجهیست که این رمان را با برخی از ویژگی های ناتورالیسم پیوند می زند. یکی از این ویژگی ها ، نوع منطقه جغرافیایی و آب و هواست. به خصوص که در دنیای خارج از داستان، خشکسالی در سال 1930 و در آمریکا اتفاق افتاد و بحران اقتصادی را تشدید کرد. این عامل آنقدر مهم است که فصل اول را به خود اختصاص می دهد:

« موشهای بیابانی و مورچه خوارها بهمن های ریز را جابه جا می کردند. آفتاب سوزانی که روزهای پیاپی می تافت، سختی پیکان وار برگهای ذرت های جوان را داغان می کرد...  پس از آن ژوئن رسید و آفتاب وحشیانه تر تافت.»

طبعا زندگی در چنین محیطی خالی از سختی های روزگار آن دوران نیست . از همین روست که خوشه های خشم با این مقدمه تفضیلی شروع می شود . اهمیت این توصیفات کم نیست. به همین دلیل در فصلهای بعدی نیز شاهد آن هستیم :

« آفتاب روی علفها گسترده شد و آنها را داغ کرد. در پناه سایه حشرات وول می خوردند.ملخ هایی که در هوا می جهیدند تا برای یک ثانیه بالهای زردشان را بهم بزنند... »

جزئیات نگری ناتورالیستی در این رمان مخاطب را آماده می کند تا آرام آرام  مسئله خود را بر مبنای محیطی خشن و رنج آور پایه گذاری کند. محیطی که کارگران گرسنه و بیکار را در چنبره خود می گیرد . دوسال قبل از نگارش این رمان ، حکایتِ جورج و لنی در «موشها و آدمها » توصیف همین رنج و تلاش کارگران و آرزوهایشان برای دستیابی به زمین و مزرعه است . شاید نوشتن این نکته تکراری باشد که خود استاین بک ( در منابع فارسی ، نام اشتاین بک مصطلح است) ، زندگی کارگری را در انواع مشاغل مربوط به آن تجربه کرده است . مشخص است که دوران گذار کشاورزی سنتی به مدرن و جایگزینی تراکتور با بیل و گاوآهن او را تحت تاثیر قرار می دهد. به عنوان نمونه، نوع توصیف تراکتور با استفاده از زاویه دید دانای کل به نحویست که انزجار نویسنده را از این وسیله که کارگران و خانواده هایشان را بی کارکرده است می رساند :

« غول خپله ای بود که زمین را بر می گرداند ، پوزه کفتاریش را در آن فرو می برد. مردی که روی جایگاه آهنینش بود ظاهر انسانی نداشت...»

 دیدگاه اشتاین بک در این رمان را می توان نوعی موضع تند علیه سیستم سرمایه داری تعبیر کرد. اگر چه این دیدگاه در اواخر عمرش تغییر پیدا می کند و باعث می شود که وی از جنگ آمریکا علیه حکومت کمونیستی ویتنام حمایت کند. اما اوج این نگرش در ایجاد فضای اردوگاه دولتی و آدمهایش نمود پیدا می کند. اردوگاهی که سرویس بهداشتی ، رختشوی خانه ؛ خرید اعتباری ، و از همه مهمتر مجالس رقص و آدمهای مهربان دارد. تا جایی که مادر خانواده جاد می گوید:

«... و این مدیره که اومد اینجا و گفت: خانم جاد به چیزی احتیاج ندارین؟ ... حرفش را بریده و آه کشید: من حس می کنم دوباره مثل یه آدم شدم ، باور کن... »

در این اردوگاه آدمها خودشان همه کارها را انجام می دهند.مواظب امنیت هستند. در رختشوی خانه سرودهای مذهبی می خوانند. در این اردوگاه حتی «موال هست. موالهای سفید سفید ». هر چند نویسنده تلاش می کند که این اردوگاه شکل یک جامعه آرمانی کمونیستی نشود ، اما ناخودآگاه این اتفاق در ذهن مخاطب می افتد. یکی از تفاوتهای رمان با نسخه سینمایی ( خوشه های خشم جان فورد ) نیز در همین نکته است. علی رغم اینکه جان فورد در این اقتباس سینمایی تلاش می کند به اثر وفادار بماند اما دیدگاه وی کمتر موضع چپ گرایانه و ضد سرمایه داری دارد. در این اردوگاه آدمها ، حتی زنان بر اساس سیستم مالکیت دولتی ، تقسیم وظائف هم می کنند . کمیته مرکزی دارند و شرح وظائف آن را خودشان تدوین کرده اند. این جامعه آرمانی به حدی است که مادر خانواده را منقلب می کند . دومین تفاوت رمان با فیلم در پایان و جمع بندی آن می باشد.دید گاهی که هم جان فورد و هم اشتاین بک آن را به اخلاق پیوند می زنند . بنابراین از این منظر ، فیلم و رمان گرچه خوشه های خشم نام دارد ، اما در پنهان کمتر به حیطه «ضد اخلاق» ناشی از جبر جغرافیا تن می دهند . رفتار توم و مادرش به عنوان دو شخصیت اصلی رمان مبتنی بر اخلاق است . حتی جاییکه پدر از مغازه نان و آب نبات می گیرد ، رفتار فروشنده غیر اخلاقی نیست . در خوشه های خشمِ جان فورد ، اساس پایان بر شخصیت توم جاد استوار است. او در انتها متحول می شود و از مادرش خداحافظی می کند تا کنار مردمان گرسنه باشد. اما در رمان پایان آنرا سیل و نقش رزاف شارن رقم می زند. علاوه بر اخلاقی بودن ، این تفاوت یک زیر متن دیگر هم دارد. جان فورد این تفاوت و پایان را در قائل شدن در نقش و تحول مرد ( توم جاد ) می داند. او مرد را نماینده ادامه مبارزه و در کنارش مادر را با همه رنج هایش در ترک فرزند همراه می کند. در حالیکه در رمان این تحول در نقش ِدو زن متجلی می شود. رزاف شارن و مادرش در حالیکه از هجوم سیل به انباری پناه می آورند با شخصی رنجور و گرسنه در کنار پسرش مواجه می شوند. پسر می گوید که پدرش شش روز است چیزی نخورده و باید به او شیر یا آش داد. در اینجا رزاف شارن خسته ، بیمار و رنجور است. او تازه وضع حمل کرده و بچه اش نیز مرده به دنیا آمده. با این حال این دو زن در بحرانی ترین لحظه زندگی اشان دست به انتخابی زیبا می زنند که حاصل تفکر فمینیستی جان اشتاین بک می باشد. رزاف شارن آماده شیر دادن به مرد گرسنه می شود:

« مادر خم شد، با کف دست موهای دخترش را به عقب زد.سپس پیشانی اش رابوسید. رزاف شارن گوشه ای از شال را پس زد و یک پستان را بیرون انداخت و گفت: آره لازم داره »

هم چنین نوع شخصیت مادر خانواده به نحویست که هر کدام از اعضای خانواده می توانند به او تکیه کنند . رزاف شارن از نظر روانی و حتی جسمی به مادرش وابسته است . هم چنین این مادر است که برای مصلحت  خانواده در کنار جسد مادربزرگ می خوابد تا خانواده به کالیفرنیا برسد . در تهیه غذا چابک است . و هر چقدر داستان پیش می رود تصویرِ مادری سالار و محورِ خانواده در ذهن مخاطب شکل می گیرد . او تلاش می کند که همه اعضای خانواده اش را کنار هم نگه دارد .باید به این نکته توجه نمود که دوران شکل گیری فمینیستی ، در اواخر قرن نوزده و اوائل قرن بیستم شکل می گیرد. این دوره و تقارن آن با دوره زندگی نویسنده می تواند یک عامل و انگیزه درونی برای بسیاری از نویسنده ها باشد . حتی در موشها و آدمها  ، زنِ کرلی می تواند نمادی از طغیان زن علیه جامعه مرد سالار « کرلی» همسر و پسر ارباب2 قلمداد گردد. علاوه بر این ، یکی دیگر از خصوصیت رمان که آن را به ویژگی ناتورالیستی نزدیک می کند ، شخصیت جیم کیزی و در نتیجه طرح و رویکرد عنصر کشیش کلیسا می باشد. کیزی قبلا کشیش بوده است:

« کشیش بودم . عالجناب جیم کیزی.هر چی زور داشتم می زدم که اسم مسیح را با افتخار ببرم. گاهی وقتها به اندازه یک نهر آب گناهکار توبه کار داشتم. اما حالا دیگه خبری نیست. الان جیم کیزی خالی هستم. دیگه نور خدا تو دلم نیس. برعکس همه اش فکرهای معصیت دار تو کله مه»

او در مراسم تدفین پدربزرگ بسیار ساده دعا می کند . زندگی اش به تدریج جهت و معنی پیدا می کند . بالاخره در مبارزه علیه گرسنگی دست به اعتصاب می زند . در همین راه نیز به دست پلیس کشته می شود. بدیهی است که این نوع شخصیت پردازی با آن نوع لباسهایی که توصیف می شود در تقابل با کلیسا قرار می گیرد:

« رختش یک روپوش کار بود و یک پیراهن آبی.نیمتنه ای کرباسی با دگمه های چرمی و یک کلاه تریاکی ولکه لکه چین دار از گارمن در کنارش روی زمین یافت می شد. کفشهایش که با تک پا آنطرفتر انداخته بود ، همان جا افتاده بود.

خوشه های خشم حکایت کارگران رنجدیده اش را در دورانِ گذارِ کشاورزی سنتی به مکانیزه بسیار ساده روایت می کند. شیوه روایت دانای کل و خطی است. شخصیتها و دیالوگها و رفتارشان و هم چنین فضاسازی باعث آشنازدایی و همذات پنداری مخاطب می گردد. حتی کامیونِ آل نیز یک شخصیت است . شخصیتی مکانیکی که تلو تلو می خورد و با تمام قوا سعی می کند خانواده را به کالیفرنیا ، سرزمین میوه و پرتغال برساند . اما از طولانی بودن راه و از شدت گرما ناخوش می شود . توم و آل تعمیرش می کنند . خلاصه کلام مسئله خوشه های خشم پیچیده نیست. اما بسیار عمیق و ترجمه شاهرخ مسکوب و عبدالرحیم احمدی هم روان است. این رمان در فهرست داوران مجله‌ی تایم که ۱۰۰ رمان برتر جهان را از میان کتاب‌های انگلیسی زبان که در سال‌های ۱۹۲۳ تا ۲۰۰۵ منتشر شده‌اند قرار دارد. جان اشتاین بک در سال 1962 جایزه ادبی نوبل را از آن خود کرد. از او بیشتر از بیست کتاب ، شامل رمان ، مجموعه داستان ، سفرنامه و فیلم نامه به جای مانده است که موشها و آدمها ، شرق بهشت ، ماه پنهان است ، سفر با چارلی و زنده باد زاپاتا از زمره آن هستند.

پایان مجید رحمانی -

 

 

 


برچسب‌ها: رمان خوشه های خشم, جان استاین بک
|+| نوشته شده توسط مجيد رحماني در شنبه سوم آبان ۱۳۹۹  |
بخشش لازم نیست اعدامش کنید؟!...
ما را در سایت بخشش لازم نیست اعدامش کنید؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : majid-film بازدید : 104 تاريخ : شنبه 27 دی 1399 ساعت: 21:52