گويم سخن فراوان سه

ساخت وبلاگ
 

http://www.hormoz.ir/wp-content/uploads/2014/08/3.jpg

گويم سخن فراوان....

در برهوت محيط زيست و كم آبي

گفتگوي اول:

مرد اول:

دنبال يه ويلام تو شمال. فك مي كني بشه يه نقليشو بخرم؟

مرد دوم:

چرا نمي شه ؛چيزي كه زياده ويلاس. ساحلي يا جنگلي فرق مي كنه

مرد اول:

جنگلي دوس دارم

مرد دوم:

الان پول توي اين چيزاس. يه واحد تازه ساخت تو جنگل دارم...البته يه واحدم نيس... بيا نگا كن هر كدومشو خواسي وردار

مرد اول:

مي خام خلوت باشه.آخرهفته ها تو جنگل يه جُوجي بزنيم...

*

گفتگوي دوم:

هندوانه فروش ( داد مي زند):

عسل ؛ شكر پاره ؛ بِبُرو بِبَر؛

مشتري مي آيد.

 

                 هندوانه فروش ( هندوانه اي بزرگ را از ميان انبوه بارا بر مي دارد.با كفِ دست زير آن مي زند)

مشتري:

كيلو چنده؟

هندوانه فروش:

سيصد. مُفته به خدا. پول كارگرش نمي شه حاجي. امسال ماشالالله بركت زياده. بذار تو يخچال خنك شه ؛ بزن روشن شو

مشتري( دستش را روي يكي از هندوانه هايي كه نرم شده است مي گذارد و فشار مي دهد):

چرا اين همه مي كارن؟ مي دوني هر كيلوش دويست پنجاه ليتر آب مي بره؟

هندوانه فروش:

بد مي كنيم ارزان مي كاريم؟ اومدي مارو از كارو كاسبي بياندازي يا هندوانه بخري؟ قحطي بشه خوبه؟

مشتري هاج و واج نگاه مي كند.

صداي حراجي ديگري از بلند گو مي آيد:

شيرين ببر. به شرط مي دم.كيلويي دويست پنجاه...

پرده نمايش از دو طرف بسته مي شود.

 

بخشش لازم نیست اعدامش کنید؟!...
ما را در سایت بخشش لازم نیست اعدامش کنید؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : majid-film بازدید : 128 تاريخ : يکشنبه 21 بهمن 1397 ساعت: 0:58