نگاهي گذرا به مجموعه داستان نيمه تاريك ماه

ساخت وبلاگ

نگاهي به مجموعه داستان نيمه تاريك ماه از هوشنگ گلشيري

با خوانش سي هشت داستان از اين نويسنده كه از سال 1339 تا 1377 نگاشته شده است مي توان مثل هر اثر در قالب فرم و محتوا به دنياي هنري و حتي زندگي خالق راه يافت. روزگار و جامعه اي كه شرايط سياسي و اجتماعي آن به افكار و ذهنيت نويسنده سايه مي اندازد. از يك نگاه درعمده روايتها  معني نهفته نيمه روشن ماه از جانب نويسنده و نيمه تاريك آن مي بايست به تعبير مخاطب كشف گردد.گاهي اگر از زندان مي گويد ؛ اين مكان در لا به لاي توصيف و يا استعاره خود بايد كشف كرد(نمونه - داستان مير نوروزي ما ). يا در "مردي با كراوات سرخ" آقاي س .م ؛ كه نوع توصيف و حتي رنگ سرخ كراوات مي تواند حاكي از حساسيتهاي شرايط سياسي و خفقان دوران خود باشد.   اين خصلت كارهايش است.همانطور كه گلشيري در نيمه روشن آن روزگار نوشتنش را به دوره هاي خيال و واقعيت ؛ سياست ؛ گذشته و گذشتگان ؛ ادبيات و زبان و ساختار  تقسيم مي كند.با يك مقايسه درونمايه اي از نويسندگان هم نسلش؛ مي توان مجموع مضامين داستانهايي نظير عزاداران بيل غلامحسين ساعدي را مثال زد كه در محتوا به فقر و محروميت و جهل جوامع روستايي مي رسد . و درنيمه تاريك ماه با دنيايي سرخورده ؛ بدبين ؛ كه عموما از طبقه روشنفكر و متوسط جامعه هستند روبرو هستيم.دغدغه بيشتر كارهاي او پرداختن به ماهيت و نقش خود در جامعه است. معلم ؛ نويسنده ؛ مترجم در برخي از داستانها مثل" به خدا فاحشه نيستم ؛  دست تاريك دست روشن ؛ نقاشي باغان و يا خانه روشنان " و يا اشاره به خانه وقف شده بنياد هاينريش بل به عنوان مكان روايت "بانويي و آنه و من ؛ " آتش زرتشت  "  حضور دارند. قشري از جامعه كه در زندگي هنري نويسنده ؛ همواره مورد عتاب گرفته اند. در اينگونه داستانها به لحاظ محتوا و درونمايه سر خوردگي ؛ بيم و ياس انعكاس يافته است.از اين نگاه مي توان به تاثير نوشته هاي صادق هدايت در نوشته هاي وي رسيد. دخمه اي يراي سمور آبي با ساختاري فرا واقعي شايد نقطه عطف و پرتگاهي باشد بر آنچه معلم و يا نويسنده را از كتاب به دنياي پر مشغله خانواده ؛ و روزمرگي سوق داده باشد تا آنجا كه از همين حكايت و روزمرگي به يك تراژدي مي رسد.اما آنچه خصوصيت نوشته هاي او را متمايز مي كند ؛ گذشته از مضاميني كه به آن علاقه مند است توجه به ساختار و فرم و هم چنين استعاره است. گرچه  به همين دليل خوانش آثار او دروهله اول سخت خوان جلوه مي كند اما شايد گلشيري را بتوان نماينده دهه اي از رشد هنري در ادبيات داستاني دانست كه هميشه قبل از نوشتن با يك سوال كليدي – ساختاري روبرو مي شود كه بايد از خود بپرسد :" چه بايد نوشت و بهترين شكل روايت چه خواهد بود؟ "نام نيمه تاريك ماه شايد بتواند بر اين ادعا صحه بگذارد. فرمي كه او در روايات خود بر مي گزيند علاوه بر ساختار غير خطي  و ذهني ؛ و هم چنين استفاده از زواياي ديد مختلف  معمولا در توصيفات به گونه يست كه خود مخاطب مي بايست از لا به لاي توصيفات به نيمه روشن دست يابد : به عنوان مثال بايد در نوع نوشتار داستان "عروسك چيني من " كه نوعي قرينه سازي در محتوا را دارد دقت نمود:" آهسته مي زنم .با انگشت بابا را اينطور مي زنم.اگه اومد.شايد هم دردش مي اومد.مامان بزرگ همه اش مي گفت حالا چي بر سر پسرم مياد؟" فرمي كه بعد ها و بعد از گذشت چهل و پنج سال در فيلم نفس نرگس آبيار تاثير آن آشكار مي شود. گلشيري در اين داستان در سال 1351 در نهايت ذوق وظرافت حكايتش را از زبان مريم  باز گو مي كند كه در هر حديث نفس وي تكه اي ازقرينه  داستان پدرش نهفته است.مي توان نتيجه گرفت كه او در خلق ابهام و در هم ريختگي زمان و هم چنين زواياي ديد خاص است؛كه در شازده احتجاب تبلور كامل مي يابد.خود او در اين باره مي گويد:"اگر داستان بتواند شكل دهنده هستي باشد آيا مي توان با همان ساختار نمايشي :مقدمه ؛ گره ؛ اوج  و بقيه عناصر رايج به اين نياز پاسخ گفت؟"در داستان چنار ؛ انگار نويسنده ابايي ندارد كه "تيپ گونه" مردي را كه از درخت چنار بالا مي رود را به عنوان كسي كه قصد خودكشي دارد معرفي كند. واكنش مردمي كه او را مي بينند مي تواند اين حدس را به يقين نزديك كند. و با صداي روزنامه فروش كه خبر از قتل دو زن فاحشه به دست يك جوان مي دهد آن را به يقين تبديل كند.گرچه اين داستان به لحاظ فني و ساختار؛ پيچيدگي داستانهاي ديگري نظير دخمه اي براي سمور آبي را ندارد ؛ اما به نوع روابط آدمهاي اطراف آن و طرز برخورد جامعه با واقعيت تكيه دارد. واقعيتي كه به حل مسئله نمي پردازد و صورت مسئله را پاك مي كند. گلشيري در برخي از داستانها روايت را با لحني آميخته با طنز و پرو پيچ وتاب همراه مي كند. ويژگي كه در داستانهاي ديگرش هم ديده مي شود. در اين شكل از روايت مخاطب چون توپ پينگ پنگ در ميان شخصيت ها رد و بدل مي شد تا اساس رويداد كه اظهارات ضد نقيض در مورد علت مرگ آقاي صلواتي  شكل بگيرد. و درانتها  شك اصلي تا پايان داستان هم ادامه پيدا كند:"نكند همه اينها باز بوده و آقاي صلواتي مي خواسته است رفقايش را آن چنان بترساند كه...."با همه اينها تكرار گفتن و نوشتن در مورد اين نويسنده بسيار مدرن كه ميراث تاثيرو جريانش  را براي نسل آينده باقي گذاشته پايان ندارد.

 

بخشش لازم نیست اعدامش کنید؟!...
ما را در سایت بخشش لازم نیست اعدامش کنید؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : majid-film بازدید : 107 تاريخ : يکشنبه 21 بهمن 1397 ساعت: 0:58